در طول هزاران سال، بشریت مجذوب داستانهای ماوراء الطبیعه بوده است. از سفالهای باستانی تا ویدئوهای یوتیوب امروزی، روایتهای مربوط به ارواح، شیاطین و سایر موجودات فراتر از طبیعت، تخیل ما را برانگیختهاند. در حالی که علم هیچ مدرک قطعی برای اثبات این پدیدهها ارائه نمیدهد، این برخوردهای ادعایی با فراتر از طبیعت در طول تاریخ باقی مانده و ما را به تأمل در مورد احتمال وجود دنیایی فراتر از دنیای مادی وا میدارد. در ادامه این مقاله از مجله علمی دانستنی نمیدونستم همراه باشید. البته امیدوارم از مطالعه ادامه داستان اشباح نترسید.
این مجموعه به بررسی ده مورد از ترسناکترین داستانهای ارواح میپردازد و نشاندهنده جذابیت همیشگی داستانهای ارواح است:
ناله روحانی مصر باستان در سال 1200 قبل از میلاد
در سال 1915، گاستون ماسپرو، مصرشناس، کتیبهای ترسناک بر روی تکههای سفال کشف کرد که احتمالاً منشأ آن به اقصر (تِب باستانی) برمیگردد.
ترجمه متن حکایت از مونولوگی لرزهآور از یک مومیایی دارد که در آن حسرت دیدن خورشید را بیان میکند و از ظلمی ناشناخته در مورد دفن خود شکایت میکند.
ماسپرو با وجود ناتوانی در تعیین دقیق منشأ ناراحتی روح، این نگاه مختصر و در عین حال جذاب به اعتقاد مصریان باستان به آخرت را مستند سازی کرد.
انتقام از فراتر از قبر: روح تو-پو
داستانهای عامیانه چینی حکایت از روح انتقامجو تو-پو، وزیری که در خدمت امپراتور هوانگ (827-783 قبل از میلاد) بود، دارد.قبل از مرگ، تو-پو به عنوان وزیر امپراتور چین، هسوان (زندگی 827-783 قبل از میلاد) خدمت کرد.
اختلافی بین این دو منجر با وجود هشدارهایی در مورد بازگشت انتقامجویانه او به اعدام غیر منطقی تو-پو شد.
سوابق تاریخی این افسانه لرزهآور را تأیید میکنند. در سال 783 قبل از میلاد، گفته میشود که امپراتور هوانگ توسط تیری که توسط یک شبح شبیه به تو-پو شلیک شده بود به قتل رسید، و بدین ترتیب پیشگویی محقق شد و افسانه انتقام تو-پو جاودانه شد.
مرد زنجیر شده در آتن باستان
سناتور رومی، پلینی جوان (متوفی به سال 113 میلادی) داستانی ترسناک از یک روح را نقل میکند که تا به امروز باقی مانده است. این داستان در مورد یک خانه بزرگ و متروکه در آتن باستان است که به خاطر فعالیتهای مخوف خود مشهور بود.
در نیمههای شب، صدای گوشخراشی شبیه به برخورد آهن یا صدای جغجغه زنجیر در خانه پیچیده میشد. این مزاحمتهای فراتر از طبیعت با ظهور شبح یک مرد سالخورده و لاغر همراه بود که ریش و موهای پریشان داشت و زنجیرهایی به پای و دست او بسته بود و صدای آنها در خانه پیچیده میشد.
طبیعتاً هیچکس حاضر به زندگی در این خانه نبود و آن را فقط با قیمتی بسیار پایین میشد اجاره کرد. زمانی که یک فیلسوف به نام آتنودوروس این داستان را شنید، تصمیم گرفت خانه را اجاره کند و با روح مواجه شود.
روح ظاهر شد و زنجیرهای خود را به هم زد و سپس ناپدید شد. آتنودوروس با اعتماد به نفس محل ناپدید شدن روح را علامت گذاری کرد و صبح روز بعد دستور داد تا آن محل را حفاری کنند.
پلینی داستان را اینگونه ادامه میدهد: “حفاری انجام شد و اسکلت یک مرد با زنجیر در آن محل پیدا شد، زیرا بدن به خاطر گذشت زمان طولانی در زیر زمین پوسیده و از زنجیرها جدا شده بود.” پس از دفن مناسب اسکلت، روح سرگردان آرام گرفت و خانه برای همیشه از حضور آن رها شد.
حمام ترسناک خائرونیا: داستانی از تراژدی و عذاب
یک داستان تکاندهنده و فراتر از یک داستان عادی ارواح توسط پلوتارک، زندگینامهنویس یونانی (45-120 میلادی) مستند شده است که به اعماق تراژدی انسانی میپردازد. این روایت در مورد شهر خائرونیا در یونان و یک جوان به نام دامون است.
سوابق تاریخی نشان میدهد که دامون توجه یک فرمانده نظامی قدرتمند رومی را به خود جلب کرده بود. با وجود تلاشهای فرمانده، دامون در رد او قاطع بود و خشم رهبر را برانگیخت. دامون از ترس اعدام قریبالوقوع، به همراه گروهی از دوستانش به فرمانده رومی و چند سرباز دیگر حمله و آنها را کشت.
این عمل سرکشی با مجازاتی سریع مواجه شد. شورای شهر خائرونیا دامون و همدستانش را به اعدام محکوم کرد. با این حال، قبل از اجرای حکم، دامون بازگشت و جان اعضای شورا را گرفت.
با از بین رفتن رهبر و فراهم شدن هرج و مرج، دامون و همپیمانانش به راهزنی روی آوردند و مناطق اطراف را غارت کردند.
در نهایت، نظمی نسبی بازگشت و به دامون اجازه داده شد تا به خائرونیا بازگردد. با این حال، مهلت او بسیار کوتاه بود و او در حمام محلی به قتل رسید.
پلوتارک با استفاده از روایات شفاهی به عواقب مخوف این اتفاق اشاره میکند: “و از آنجا که برای مدت طولانی بعد از آن، شبحهایی در آن محل ظاهر میشدند و نالههایی به گوش میرسید، همانطور که پدران ما به ما میگویند، در حمام را دیوار کشیدند و تا به امروز، همسایگان آن را منشا مناظر و اصوات ترسناک میدانند.”
در حمام مسدود شده خاطره وقایع خشونتآمیز داخل آن دیوارها به وضوح هویدا است، گواهی لرزهآور بر میراث ماندگار انتقام و مجازات.
برج لندن: تالارهای جنزده و غمهای مدفون
برج لندن با قدمتی قریب به 900 سال و گذشتهای پر از آشوب، محلی برای پرورش افسانههای لرزهآور است. مقامات برج خود به جنزده بودن خانه ملکه در این مجموعه اعتراف میکنند. یکی از ساکنان طیف ی جن برج لندن، روح بیقرار آرابلا استوارت، دخترعموی پادشاه جیمز اول است.
سرپیچی آرابلا از پادشاه و ازدواج او برخلاف میل پادشاه منجر به حبس او در برج شد. افسانههای جن میگویند که او هنوز در حال گذراندن مجازات خود است و برای همیشه در قلعه محبوس شده است.
داستان ترسناک دیگر از یک خرس شبح در قسمت برج مارتین حکایت دارد. طبق افسانه، یک نگهبان با دیدن این حیوان طیف ی از ترس جان خود را از دست داد.
ریشه این داستان لرزهآور ممکن است به نقش تاریخی برج به عنوان موزه جانورشناسی بازگردد، جایی که حیوانات مختلفی از جمله خرسها در آن نگهداری میشدند.
جنگل آئوکیهارا
در تضادی شدید با جنزدگی تاریخی برج لندن، جنگل آئوکیهارا در پایین کوه فوجی در ژاپن قرار دارد. این جنگل انبوه متأسفانه به مقصدی برای افرادی تبدیل شده است که به خودکشی فکر میکنند.
در دو دهه گذشته جسد دهها نفر در این محل پیدا شده است که سایهای غمبار را بر منطقه حاکم کرده است.
واقعیت تلخ آئوکیهارا سوژه داستانهای جنزده شده است. فیلمهای یوتیوب مدعی هستند که ملاقاتهایی با ارواح کسانی که در جنگل جان خود را از دست دادهاند را ثبت کردهاند.
علاوه بر این، تابلوهایی در سراسر جنگل نصب شده است که حمایت و تشویق بازدیدکنندگان را به جستجوی کمک در صورت مشکل ارائه میدهد.
تصرف رولاند دو و بانوی قهوهای ریهام هال: واقعیت یا افسانه؟
تصرف رولاند دو
در سال 1949، در شهر کاتیج سیتی در ایالت مریلند، اتفاقی عجیب رخ داد. پسری جوان با نام مستعار “رولاند دو” تحت یک جنگیری توسط گروهی از کشیشان کاتولیک قرار گرفت.
روایتهای مختلفی از این اتفاق وجود دارد. برخی داستانها حاکی از قدرتهای فراطبیعی رولاند هستند، از جمله قدرت خارقالعاده، صحبت به زبانهای باستانی که هیچگاه آنها را یاد نگرفته بود و حتی معلق کردن تشک خود در هوا.
با این حال، تحقیقاتی که بعدها توسط افراد شکاک انجام شد، تردیدهایی را در مورد این ادعاها ایجاد کرد. شواهد نشان میدهد که رولاند کودکی آشفته بود که از رفتن به مدرسه متنفر بود و تواناییهای او به هیچ وجه فراطبیعی نبوده است.
به هر ترتیب، جنگیری انجام شد و این اتفاقات الهامبخش رمان مشهور “جنگیر” اثر ویلیام پیتر بلاتی در سال 1971 و فیلم مشهور “جنگیر” در سال 1973 شد.
بانوی قهوهای ریهام هال
در سال 1936، یک عکاس در حین عکاسی از عمارت 300 ساله ریهام هال در نورفولک انگلستان، تصویری از یک روح را در حال پایین آمدن از پلهها ثبت کرد.
این عکس یکی از معروفترین عکسهای ارواحی است که تاکنون گرفته شده است، اگرچه برخی از کارشناسان معتقدند که این عکس به دلیل نوردهی مضاعف ایجاد شده است.
این عمارت که مساحتی حدود 7000 هکتار دارد، سابقه طولانی در مورد جنزده بودن دارد و بیبیسی میگوید که این روح ممکن است روح بانو دوروتی تاونزند، همسر دومین ویسکونت این عمارت باشد.
او در سال 1726، ظاهراً بر اثر آبله مرغان و پس از داشتن یک رابطه نامشروع که شوهرش لرد تاونزند قبل از مرگش از آن مطلع شده بود، جان خود را از دست داد. گفته میشود که او هنوز هم با لباس قهوهای در عمارت پرسه میزند.
اسرار ماوراء الطبیعه کاخ هَمپتون کورت: ظهور شبح و پژواکهای گذشته
کاخ هَمپتون کورت، واقع در ساری انگلستان، نه تنها به دلیل تاریخ غنی خود، بلکه به دلیل شهرتش به فعالیتهای ماوراء الطبیعه نیز شناخته شده است. در سال 2003، یک پدیده جذاب توسط دوربینهای مداربسته (CCTV) کاخ ثبت شد. این تصاویر یک موجود اسکلتی را نشان میداد که با لباسهای قرنها قبل و در حالی که یک در آتشسوزی سنگین را میبست، به تصویر کشیده شده بود. این شبح که توسط رسانهها ”اسکلتور” نامیده میشد، توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
وبسایت کاخ هَمپتون کورت در تأیید این مشاهده نوشته است: “این فقط کارکنان امنیتی نبودند که فکر میکردند چیزهای عجیب و غیرعادی میبینند. یک بازدیدکننده در روز مشاهده اسکلتور در دوربین، در کتاب بازدیدکنندگان کاخ نوشت که او هم فکر میکند در آن منطقه یک شبح دیده است.”
اسکلتور تنها ساکن ماوراء الطبیعه کاخ هَمپتون کورت نیست. تاریخ داستان غمانگیز کاترین هوارد، یکی از همسران هِنری هشتم را نقل میکند که در این کاخ زندانی بود و گفته میشود با فریادهای بلند به سمت اتاقش کشیده شد. منطقهای که او در آن پرسه میزند ”گالری جیغ” نامیده میشود.
پدیده وحشتناک امیتیویل: میراثی از وحشت
پدیده امیتیویل که ریشه در یک تراژدی واقعی و هولناک دارد، به یکی از ستونهای اصلی داستانهای اشباح در آمریکا تبدیل شده است.
در سال 1974، رونالد دیفو جونیور به طور وحشیانهای پدر، مادر و چهار خواهر و برادر خود را در خانه شان در امیتیویل، نیویورک به قتل رساند.
ماهیت گیجکننده این جنایت همراه با گزارشهایی از استفاده از سلاح صامت و عدم وجود هرگونه نشانه از درگیری، سایهای از ترس و وحشت را بر این خانه انداخت.
فقط یک سال بعد، خانواده لوتز که از تاریخ سیاه این خانه بیاطلاع بودند، خانه امیتیویل را با قیمتی بسیار پایینتر از قیمت واقعی آن خریداری کردند.
اقامت کوتاه مدت آنها در این خانه که کمتر از یک ماه طول کشید، مملو از اتفاقات مخوف و آزاردهنده بود.
خانواده لوتز گزارشهایی از شنیدن صداهای غیرانسانی، دوست خیالی دخترشان به نام جودی که یک خوک با چشمان قرمز بود، هجوم عجیب و غیرقابل توضیح مگسها و حتی جابجا شدن خودبهخودی اثاثیه منزل ارائه دادند. فضای مخوف این خانه با صدای کوبیدنهای مداوم به دیوارها همراه بود.
محققان مشهور پدیدههای ماوراء الطبیعه، اد و لورن وارن، برای بررسی این موضوع به خانه امیتیویل دعوت شدند.
حضور آنها به نظر میرسید تاثیر چندانی در کاهش فعالیتهای ماوراء الطبیعه نداشته باشد. خود اد وارن ادعا کرد که به طور غیرقابل توضیحی توسط یک نیروی ناشناخته به زمین سقوط کرده است.
در حالی که ساکنان فعلی این خانه مدعی هستند که دیگر هیچ گونه فعالیت ماوراء الطبیعهای در آن رخ نمیدهد، اما میراث امیتیویل همچنان پابرجا است.
کتاب ”وحشت امیتیویل” که در سال 1977 و با الهام از تجربیات خانواده لوتز نوشته شد و همچنین فیلمهایی که بر اساس این کتاب ساخته شدند، داستان امیتیویل را به عنوان یک روایت لرزهآور در فرهنگ عامه آمریکا جاودانه کردهاند.
نظرات کاربران